غم و زن
سه شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۰۲:۲۵ ق.ظ
چرا با همسرش نامهربان بود؟ ندیدم هرگز احساسی در او بود!
چرا آن چهره زیباتر از گل به جای روشنی همرنگ خون بود؟
به پای ظالمی دل سنگ میسوخت شب و روزش پر از فُحش و کُتک بود
ز بانگ نالههای دلخراشش تمام آسمان همرنگ غم بود
کسی هرگز ز چشمانش نفهمید درون سینهاش آتش به پا بود
در آخر شعلهاش خاموش گردید چو اشکی بود از چشمان غم بود
۸۸/۰۲/۰۱
ما جمعی از شاگردان استاد ایلیا ، قصد داریم تا در روز معلم امسال ، زیباترین و صمیمانه ترین سپاس های خود را نثار بزرگ معلمی کنیم که روح زندگی را در جان های خسته مان دمید و چشم های فروبسته مان را به روی معنای راستین زندگی گشود. بزرگ مردی که کلام اش و نگاهش آتشی افکند در نیستان وجود مان و چشمه ای زلال شد برای سیرابی تشنه کامی های مان و نوری که روشنی بخشید به تاریکی های وجودمان ....
در این ایام که سپاه تاریکی می خواهد به خیال خام خود خورشید فروزان زندگی مان را به ابزار پلید نیرنگ و دروغ و تحریف خاموش کند ، می خواهیم وفاداری مان را به بزرگ معلم زندگی مان که آموزه های هنر زندگی متعالی اش لحظه به لحظه هدایتگرمان به سوی ساحل نجات و رستگاری بوده است نشان دهیم.
اگر شما نیز می خواهید جای خالی تان را در این « جنبش سپاس از استاد » پر کنید ، کافی است متون و سایر محصولات خود را (شامل متون اعم از ؛ دریافت ها و تاثیرات استاد و تعلیماتش بر زتدگی تان ، تحولات ، تغییرات مرتبط با آن ، خاطرات شاخص ، اشعار و متون تقدیمی با مضمون سپاس ، سایر تولیدات با همین مضمون اعم از کلیپ ، پاورپوینت، کارت پستال ، پوستر و ... ) را به آدرس ایمیل iliyasepas@gmail.com ارسال نمائید .
موارد ارسالی ضمن قرار گرفتن در وبلاگ بمناسبت روز معلم در یک پکیج الکترونیکی به صورت مدون و متناسب با قالب های محصولات واصل شده جهت استفاده آحاد مختلف جامعه به صورت گسترده توزیع خواهد شد.
کانون قدرشناسان ایلیا
فروردین 1388