گاه نوشت‌های سینا بخشایشی

...

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۱۲:۲۷ ب.ظ
وقتی که نیست بال پریدن برای چیست؟
کوشش ز این حصار جهیدن برای چیست؟
گل را که عاقبت به قضا چیده می‌شود
شوق به روی خاک رسیدن برای چیست؟
در شهر ما که هیچ کجا می نمی‌دهند
بازار گرم جام خریدن برای چیست؟
برگ درخت موجب ایمان کس نشد
این برگ را ز شاخه بریدن برای چیست؟
پرواز اگر نمی‌شود آخر نصیب ما
این پیله را به دور تنیدن برای چیست؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۲/۱۱
سینا بخشایشی

نظرات  (۲)

به نام خدا

بخشایشی جان ، به قول شاعر زدی وسط خال !

در مورد آن "شاید" که چندان دستگیر ما نشد ، ولی این شعر به طور باید و شاید ما را مستفیض گردانید.
راستی بدک نیست جهت رفاه حال بی سوادانی همچون من از علایم نگارشی نیز بهره بجویی :

وقتی که نیست ، بال پریدن برای چیست؟
وقتی که نیست بال ، پریدن برای چیست؟
وقتی که نیست بال پریدن ، برای چیست؟

راستی رند عاشق ، اگر طالب می هستی ، آن هم از نوع زلال و طهورش ، کافی است ندایی به جانب بنده روان داری !
این شعر رو تابحال جایی نشنیدم
پس حتما ماله شماست

زیبا بود انگار
و انگار نه!!!
حتما زیبا بود چون یک بار به دل نشست و چند بار خواندمش

از آقای سینا که زیادی اهل مراعات قافیه و وزن نبود خوانش چنین کاری که همه چیز توش رعایت شده بود دور از ذهن بودها!!!!!!!!!!!!!!! و من تعجب کردم

راستی اگه همه چیز و به پای مردن و نبودن و نیستی بریزیم و بنویسیم
پس چرا خودمون هستیم و زنده ایم اگه قراره که روزی نباشیم؟؟؟؟؟
نگو مجبوریم که باور نمیکنم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی