گاه نوشت‌های سینا بخشایشی

برای کسی که فهمیدم و نفهمیدمش...

شنبه, ۵ دی ۱۳۸۸، ۰۹:۲۳ ب.ظ
دیگران،
جامه‌ای سیاه دارند، به تن
من،
قلبی سیاه در تن
و خشکی چشم‌هایم
لبهایت را نمی‌فهمد
که به ندیدن عادت کرده‌اند
من، به آب دیدگانت محتاجم
آن روز که آب را تشنه کرد...
از امروز
تا روزی که ببینمت
بارانیم کن
شاید دریا شوم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۱۰/۰۵
سینا بخشایشی

نظرات  (۴)

به آب دیدگانت محتاجم...زیبا بود به زیبایی باران.. ایام تسلیت
۲۰ دی ۸۸ ، ۱۶:۴۲ آویسنا خسروی
یادداشت شد در دفترچه خاطراتم...

زیبا بود... خیلی.
۲۹ دی ۸۸ ، ۱۸:۲۶ حسن فرزانه
عشق هنگامی که شما رامی پروردشاخ و برگ فاسدشده هرس می کند.
۰۵ بهمن ۸۸ ، ۱۹:۳۹ حسن فرزانه
زندگی دشمن شما نیست ، اما طرز فکرتان می تواند دشمن شما باشد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی